دست از سرم بردار
این همان جمله ای بود که
بعد از گذاشتن دست دیگری بر روی سرت
به من گفتی
این همان جمله ای بود که
بعد از گذاشتن دست دیگری بر روی سرت
به من گفتی
.......................................................
شایعه کنید که ختم من است …
دلتنگش شده ام
شاید اینجور بیاید
دلتنگش شده ام
شاید اینجور بیاید
.......................................................
کافیست تو را به نام بخوانم
تا ببینی “لکنت” عاشقانه ترین لهجه هاست
و چگونه لرزش لب های من دنیا را به حاشیه می برد
تا ببینی “لکنت” عاشقانه ترین لهجه هاست
و چگونه لرزش لب های من دنیا را به حاشیه می برد
.......................................................
بهارپوش پر از اطلسی دستت را
میان باغچه ی دست هام می کارم
نفس کشیدمت انگار جای هرچه هواست
دمادم نفسم باش ، دوستت دارم
میان باغچه ی دست هام می کارم
نفس کشیدمت انگار جای هرچه هواست
دمادم نفسم باش ، دوستت دارم
.......................................................
میدانم تمام اهالی این حوالی گهگاه عاشق می شوند !
اما شمار آنهایی که عاشق می مانند از انگشتان دستم بیشتر نیست
اما شمار آنهایی که عاشق می مانند از انگشتان دستم بیشتر نیست
.......................................................
سوهان روحم شده …
آن “خاطرات” شیرین
که مثل لیمو شیرین با گذشت زمان ، تلخ شد
آن “خاطرات” شیرین
که مثل لیمو شیرین با گذشت زمان ، تلخ شد